جومه نارنجی هنرمند👘
سلام به روی ماهتون عزیزای دلم. خوبین خوشین؟
جمعه شب رفتیم تالار ولیمه نوه ی پسر عموی مامانم. کلییییییی رقصیدیم و تخلیه انرژی💃🏻 و برگشتنی خاله و دخترخاله رو رسوندیم و نصف مسیرو من و فانینا و آجی تنهایی برگشتیم🗣 عجییییب حال داد😌
دارم یاد میگیرم روزا و شبامو خودم بسازم نه احساس لعنتیم که گاهی سر و گوشش میجنبه و خطا میره مث امروز😣 دارم مقاومت میکنم که سمتش نرم. نمیخوام تا آخر زندگیم به یه آدم بداخلاق از خود راضی باج بدم. میخوام قدرشناس باشه و بفهمه که عمر منه که داره میگذره پاش... نمیدونم موفق شم یا نه. ولی اگرم نشم از اون سواری دادن خبری نیست😐 کاشف به عمل اومده که دو هفته مرخصی گرفته عوض اینکه بیاد بریم کارامونو انجام بدیم اومد ساکشو برداشت و درکمال طلبکاری رفت خوزستان😏بگذرررریم...
خبببب بگم براتون که چقد ذوق دارم از اینکه امروز استارت درس خوندنمو زدم. دیروز پکیجم رسیدو متاسفانه برعکس تصور من اصلا آموزش از طریق لوحای فشردس در حالیکه من کلا با کتاب بیشتر حال میکنم. ولی این ابدددا مانم عشق ورزیم به درس خوندنم نمیشه.دیروز نشستم کل سی دیا رو، روی لپتاپ قراضم نصب کردم. قربونش برم اذیتم نکرد و کلی راه اومد😍🙏🏻 یکم استراحت کردم و پا شدم رفتم باشگاه جدید که جلسه اول کلاس رقصم بود.عرق ریزون رسیدم 😰 که گفتن مربی سرما خورده و امروز کلاس تشکیل نمیشه😒.
منم مدتها بود دنبال لاینر( دور گیر ویترای) بودم. رفتم نوشت افزار بالای خیابون اصلی و دوتا لاینر و یه بسته مداد شمعی خریدم و برگشتم خونه. کل دیروزو سرم گرم رنگ آمیزی بود. و اینکه ویترای رو تو خونه و بدون کلاس شروع کردم. بقیه وسایلشو روز دختر با علیرضا از اندیمشک خریده بودیم خوشبختانه🙊
شبم با فانینا و دخترخاله هام و پسرخالم یعنی بابای گلاب( بچه های عزیز که با هم بزرگ شدیم) رفتیم نشستیم تو یه سفره خونه رو باز،بچه ها کلی بازی کردن و مام هله هوله خوردیم و دودی بر دل زدیم😵. و تا تونستیم من و بابای گلاب درباره آینده من و علیرضا حرف زدیم🤗
بعدم که برگشتنی بابای گلاب من و فانینا رو رسوند. بابا ساندویچ و سیب اژدر زاپاتا خریده بود که از اونم نگذشتیم و زدیم بر بدن🤤🤢جاتون خالی حسابی چسبید. 🍔🍟
امروز بیدار شدم، یه دوش مفصل گرفتم و یه شلوارک زرد قناری و یه لباس نارنجی از این مدل آزادا پوشیدم و نشستم به درس خوندن. من کلا خیلی نمیخونم و میدونم این خوندنایی که همش به بازیگوشی میگذره فقط واسه اینه که آشنایی داشته باشم با موضوع. اصلش میمونه برای دم امتحان😯
بعد از اونم سر خودمو با رنگ آمیزیای ویترای و دفترچم گرم کردم. آهنگ گذاشتم و غرق شدم توش...خبببب از نتیجه راضیم راستش. با اینکه خیلییی ایراد داره ولی اول اینکه بار اولم بود. دومم اینکه اصلا کلاس نرفتم و خودم تو خونه دارم کار میکنم. سومیشم اینکه من کلا نقاشیم افتضاحه، بخاطر همینم ویترای رو انتخاب کردم. چون نیاز نیست طراحی حرفه ای بلد باشی. خوبه سرم گرم میشه و دوسم دارم این کارو😇. هدفم اصلا یه خلق اثر هنری خارق العاده نیست... میخوام استفاده کنم از خودم و دستام. بعد تموم شدن رنگ آمیزیام با فانینا تقسیم کار کردیم و من آشپزخونه رو جمع کردم، شب دخترخالم میاد😋
این از ویترایم( نقاشی روی شیشس: )
اینم با خودکاره (کامل نشده) :
گاف نوشت: گند زدم، عصبی بودم اس دادم بهش که نمیبخشمت، سربحث باز شد و کلی دری وری به هم بافتیم باز.
سِر نوشت: لمس و بی حس شدم، حس نمیکنم دارم با دستای خودم زندگیمونو خفه میکنم.
دود نوشت: دلم عجیب سیگار میخواد. از نوع برگ، و شمال و دریا و دریا و دریا.🌊🌲🌳