سلام عزیزای دلم.
خدا میدونه از عصر چققققد احوالاتم خوشه. و این حال لذیذ رو مدیون خوشدل ترین مجازی زندگیمم💜💕
اولین کسی که خوندمش، درکش کردم با پوست و استخونم تو دنیای نوجوونی... بعدش گمش کردم و پیداش کردم😍 دودستی چسبیدمش و چققققد برام خوشاینده داشتنش.
بارها با اشکاش گریم دراومد، با خنده هاش خندیدم😍، نفس راحت کشیدم با خلاص شدنش. روزهااااا بوده که ده بار سر زدم بهش که فقط باخبر بشم از حال و روزش...
عزیزدل مرسی که این همممممه خوبی رو نشونم دادی، مرسی که با وجود اختلاف سنی بینمون انقد درکت بالاس ، انقد رازداری، انقد سنگ صبوری . بغض الانم از این همه مهربونیت یکی از صادقانه ترین بغضای از سر شوق زندگیمه.😊
عصری با مامان گلاب و گلاب قدم زنون تو هوای پاییزی و بشدت دل انگیز وطن مادری میرفتیم بازار که برای خونمون حبوبات و ادویه جات بخرم. مامان زنگ زد که از مازندران بسته رسیده ، واسه شماس؟ ذهنم رفت پیش علیرضا، که خرید اینترنتی میکنه و تولد آجی نزدیکه. گفتم حتما علیرضا سفارش داده😕 صدای فانینا اومد که هدیس، گفتم هموووون پس هدیه تولده . گفت نههههه اسم فرستنده هدیس. خدایااااااا ذهنم جرقه خورد🤩 دلم هررررییییی ریخت. داد زدم بازش نکنیییین خودم بیام پس فردا وا کنم. قطع کردم . طاقت نیوردم تو همون بازار رفتم سر وقتش. 😘
وااااییی دل تو دلم نیست شنبه شه. نتونستم تلفنی واسه علیرضا تعریف کنم منتظرم فردا بیاد و حضوری با آب و تابش تعرییییف کنم😛😇 تماااااام خستگیای این مدت گلوله شدن از تنم در اومدن... انرژیم صدها برابر شد.⚡️
دنیا دنیا شرمندم کردی. ایشالا بتونم جبران کنم محبتت رو.🙊
بخدا که یه تیکه از قلبم ، اونجا که عزیزترین آدمهای زندگیمن، جات دقیقا اونجاس. حکمتش رو نمیدونم ولی یه جورخاصی مخلصتم من.☺️
بمون برام💕💗💋💚