💞عشق جان است و عشق تو جانتر جانان...💞

با تو خوشبخت ترینم😍😘

وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ ﴿۵۱﴾ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ ﴿۵۲﴾

کلمات کلیدی
آخرین مطالب

منم! پهلوون روزای سخت🥊💪🏻

چهارشنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۷، ۰۵:۴۷ ب.ظ

سلام عزیزای دل خودم، خوبین خوشین😍؟؟

من روزای خیلی سختی رو میگذرونم ولی به هرچیزی چنگ میزنم که حال خودمو بهتر کنم و گرفتار یه روحیه درب و داغونی نشم. دوره فیتنسم تموم شد، وااااقعا عالی بود...🏋🏻‍♀️

خب این مدت همش کتاب میخونم و فیلم میبینم...😬 کتاب دشمن عزیزو خوندم و به همتون توصیه میکنم بخونیدش که فووووق العادس. 👌🏻

از خرده ریزای عروسی(اهواز) نوبت آرایشگاه گرفتم و بیعانه دادیم. قرار شده یه بارم بریم خودمو ببینه.

تشریفات و آتلیمم انتخاب کردم. ولی هنوز اقدام نکردم. علی دور خودش دیوار کشیده😬 نمیاد سراغی ازم نمیگیره... و این بی معرفتیش داره روحمو میخوره😒 اما چاره ای نیست. میدونم به این زمان بشدت احتیاج داره. دعا میکنم هرچه زودتر دوتامون به آرامش برسیم و بیشتر از این حرفا قدر هم بدونیم👫💞

و امااااااااا خبرای جدید این روزا پر از اتفاقه دور و برم: دوست صمیمیم (ن) که همیشه پیاده روی میرفتیم با هم نامزد کرده👰🏻😍وااااقعا خوشحالم براش. الان شهرستانن، هفته بعد میاد و با هم میریم کلییی میگردیم واسه لباس و خریدامون.

بعدا اینکه بابا و دایی حاجی رفتن شهرستان برای انتقالیم، من استرس داشتم و مامانم خیلییی دعا و نذر میکرد. ولی متاسفانه شاکی خصوصی دارم:( ولی نا امید نمیشم و توکلن به خداس💝 از لطفش نا امید نمیشم.امروز با اینکه با این خبر مواجه شدم ، ولی نذاشتم حالم بد بشه! طی یه تصمیم صد درصد یهویی و با تشویقای مامانم من ارشد زبان تهران ثبت نام کردم. تو یه موسسه، پکیجمو زودی میفرستن باید بشینم سفت و سخت بخونم و دی و بهمن برم امتحان بدم اگه معدلم به حد نصاب برسه و قبول شم دانشجوی ترم دو میشم اگه نه که هیچی.امتحانامم همینجا کرج میرم میدم. متاسفانه به خاطر کارم نمیتونم ریسک کنم و کنکور سراسری بدم، با اینکه میدونم حتما قبول میشم. ولی ممکنه از اداره باهام همکاری نکنن و اینکه در اونصورت کلاسارو حتما باید برم. ولی اینجوری حضور الزامی نیست. و من نمیخوام بین کارشناسی و ارشدم فاصله بیفته. اینه که امروز بالاخره ثبت نام کردم❤️ و از لحظه ثبت نام به بعد با وجود استرسی که دارم ولی واقعا خوشحالم. میدونم دورم شلوغه. کارای خونه ازیه طرف، مهر به بعد مدرسه دارم خودش یه طرف، خریدای عروسی و خونه چیدن و کلی کار دیگه. ولی این بین میتونم تمرکز کنم و پکیجو بخونم که ایشالا قبول شم🙏🏻

بعد از ثبت نام با بابا صحبت کردیم، شهرستان بودن، رفته بود از مغازه ی دوستش برای بوفه جدید مامان ظرف بگیره. منم سفارش کردم برام جای دستمال کاغذی و سطل زباله بگیره آخه من شوش چیزی نپسندیدم، دیگه عکس فرستاد و اونم انتخاب کردم. بعدش تو این وضع و اوضاع مامان و فانینا رو استخر مهمون کردم🏊🏻‍♀️ الان یک عدد له عالم داره با موهای خیس داره مینویسه.

یه دونه کتاب جدید از قفسه بیرون کشیدم که شروع کنم بخونم. 

کلاس رقصمم ثبت نام کردم که از شنبه ایشالا برم. 

باید میوه و ظرف برای مربا بگیرم. و شروع کنم سبزی خشک کردن. 

پر حرفیام و از این شاخه به اون شاخه پریدن های من رو ببخشید🙏🏻🙏🏻😻😻.

دوستون دارم. و نیازمند انرزی مثبتاتون.

۹۷/۰۵/۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
مری مریا

نظرات  (۴)

وووییییی من برم دوباره پستت رو بخونم الان مغزم خیلی ببخشید اینو میگم یه جور اصطلاحه "گوز پیچ" شده 😂
عشق جان شما الان سلامتی؟ خوبی؟ روبراهی؟ نه تو رو خدا سالمی؟؟؟؟؟؟
ماشالله هزار ماشالله چقدرررر دورت رو شلوغ پلوغ کردی دختر 😁
آقا قبول نیست، من الان از حسادت شبیه اون ماهی قلمبه تپلا که خودشونو باد می کنن شدم 😆
شوخی کردم نفس.... بخدا کیف کردم 😍 یعنی ترکوندیااااا 😁
الهی که همیشه سلامت باشی و همیشه از این کارای هیجان انگیز کنی و دور و برت به خوشی و شادی شلوغ باشه 😍
مری مریا گفتگو با علیرضا جواب نمیده؟ آخه منم الان غصه م شده براتون خب.... این روزا حیفه واقعا، باید بیشتر هوای همو داشته باشین.....
قربون تو دختر بشم که پهلوون روزای سختی 😙
از صمیم قلبم آرزو دارم از این به بعد لحظه لحظه ی زندگیت پر از زیبایی و شادی باشه و روو لبت همیشه لبخند باشه ❤
پاسخ:
😅😅وای تو یه تنه عزیزدل من و عششششق منی بخدا. 🙊 خیلی ببخشیدا ولی خودمم دقیقا گوزپیچم از ابن همه شلوغی.
خوبم . روبه راهم... یا لااقل راستشو بگم اداشو در میارم☺️
باورت میشه بدو بدو عصر دوش گرفتم و رفتم مهمونی تازه اومدم، هنوز نماز مغرب و عشامو نخوندم. باید لاک بزنم و فردا شبم تالار جشن ولیمه دعوتیم😂 یعنی آخرت روأم با این وضعیت...
خخخخخخ قربونت برم آخه چاره ای ندارم. دورم شلوغ میشه کمتر به این مسائل زجر دهنده فک میکنم. یه فکرای هنریم دارم، عملی شد میام اینجا و در جریان کار قرارتون میدم. 
هدیه من این بار راستش برای گفتگو اقدام نکردم. یعنی میخوام ببینم تا کی میخواد تو غارش بشینه.😒گوشتو بیار 🤗 دارم از دلتنگی میمیرم😔 
میترسم که باد این پهلوون بخوابه و بمیره...
قربون صمیمیت قلبت، قربون این همه خیرخواهیت❤️❤️❤️میبوسمتتتتت
وااای خدااا تو هم 😆😆😆
گوز پیچ شدنم عالمی داره 😂
ووییی اصلا سنگ پای قزوین باید بیاد جلوت لنگ بندازه 😅 ای جانم به قربونت که باعث شدی بخندم با این گوز پیچ کردن مون 😆
اووووف فکرای هنری 😍 بی صبرانه منتظرم بیای برامون تعریف کنی 😊
الهیییی.... می فهمم عزیزم، شاید این فرصت برای علیرضا خیلی چیزا رو روشن کنه، خوبه که آدم گاهی با یه تلنگر به خودش بیاد و اصلا ببینه با خودش چند چنده
الهی بگردم 😔
آخه شما دوتا وروجک ِ شیطون مگه می تونین دور باشین از هم؟! حالا صبر کن، پس فردا میای تعریف می کنی دوتایی رفتین چشم بازار رو کور کردین و کلی هم آتیش سوزوندین 😁 والا
قربونت بشم من، تو سفید برفی قشنگ ِ منی 😙
پاسخ:
بعله بعله، 😂🙊
والا بخدا، چند روز پیش فانینا بهم گف مرییی حالا خیلیم دور خودت رو شلوغ نکن😂 گویا بقیه به ستوه اومدن از دستم.
بعلههههه متاسفانه یه سری وسیله هاش سخت گیر میاد الان یه مدته لنگ این قضیه ام😣 ولی خب من ایشالا جورش میکنم ببینم این بار تا کجا برم با این کار و بارم🤓
نمیدونم هدیه... نمیدونم فک کنه اصن یا نه.نمیدونم اصلا حقی به من میده یا نه... نمیدونم اصلا دلتنگه یا نه... 
خدا نکنه خوشدل تربن😍
من با عذاب نبودن دست و پنجه نرم میکنم. زمان دوستیمون این روزا عجیب همو میپرستیدیم... همین روزا بود... درست همین روزا... که میتونستم از راه دور براش بمیرم... ولی الان... میره و ١٢ روزه که پشت سرشو نگاه نمیکنه.
مرسی مهربونم که با دلداریات اشکمو درآوردی... میفهمی حالمو؟ میفهمی حال دلم برای مامان بابام چه جوریه؟؟
آره فدات شم می فهمم 😔
مری نمی دونم چه حکمتیه که اکثرا آدما توو روزای قبل از عروسی دچار چنین بحران هایی میشن و همه چی رو سخت تر می کنن
باور کن خیلی ها رو دیدم که اینجوری بودن ها......
الهییی بگردم...
کاش علیرضا زودتر به خودش بیاد و این دوری و دلتنگی رو ختم به خیر کنه
دلم میخواد خیلی زود توو پست بعدیت بیای بگی که همه چی روبراهه ❤
پاسخ:
خدا نکنه مهربونم
هدیه ما بخاطر بحران قبل عروسی نیست ... ما از عقد خسته شدیم از این بلاتکلیفی از این سربازی لعنتی که تموم نمیشه. از این انتقالی که خدا کنه بدن و خلاصمون کنن🙏🏻 همه اینا فشار زیاد بهمون اورده.
بازم خدا نکنه عزیز من... برامون دعا کن لطفا.
کاااااااش میشد این روزا تموم شن...
منم امیدوارم عزیزم...از خدا میخوام اینجوری بشه❤️🙏🏻
سلام عزیزم
چه خووب برای ارشد ثبت نام کردی،مطمئنا موفق میشی:)
کارهای عروسی هم به خوبی  وخوشی طی میشه نگران نباش .
همیشه شاد باشی عزیزم
پاسخ:
سلام به روی ماهت عزیزدلم.
مرسییییی امیدوارم یه ضرب قبول بشم و بین کارشناسی و ارشدم وقفه ایجاد نشه🙏🏻❤️
ایشالا عزیزم لطف داری. میدونم که خدا تنهامون نمیذاره و هوامو داره
قربووووون شما❤️همچنین

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی