💞عشق جان است و عشق تو جانتر جانان...💞

با تو خوشبخت ترینم😍😘

وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ ﴿۵۱﴾ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ ﴿۵۲﴾

کلمات کلیدی
آخرین مطالب

مسافرِ من...

پنجشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۶، ۰۸:۵۰ ب.ظ

با تو هستم ای مسافر... ای به جاده تن سپرده... ای که دلتنگی غربت منو از یاد تو برده. 

منو از یاد تو برده... هنوزم هوای خونه عطر دیدار تو داره... گل به گل گوشه به گوشه... تو رو یاد من میاره...

💔با تو من چه کرده بودم؟ که چنین مرا شکستی؟؟؟💔

بی وداع و بی تفاوت سرد و بی صدا شکستی...

به گذشته برمیگردم به سراغ خاطراتم...تازه میشم از دوباره... از تو داغه خاطراتم...

"به تو میرسم همیشه در نهایت رسیدن"...هر کجا باشی و باشم به تو برمیگردم حتما... 

این تویی همیشه ی من... توی آیینه ی تقدیر... با همه شکستم از تو، نیستم از دست تو دلگیر...

با تو من چه کرده بودم؟؟

 

ظهر برای ناهار دخترخاله ز زد گف بیاین اینجا، عصرم با آجیا و دخترخاله پیاده رفتیم امام زاده وسطای راه اسنپ گرفتیم، بعدشم اومدیم دم خونه آجی ماشینو برداشت که دخترخاله رو برسونه و با فانینا برن خرید. من نرفتم. اومدم استراحت کردم نماز خوندم. آجی و فانینا اومدن برام آش آورده بودن(امروز هوس کرده بودم و آجی یادش مونده بود برام از بیرون آورده بود)خوردم و قرار شده بود دخترخاله شب بیاد، من تند تند ماکارونی دم دادم (تمام کارا رو درحالی انجام دادم که همون بغض لعنتی چسبیده و ول کن نیست...الانم دراز کشیدم و منتظرم دخترخاله بیاد ببینم حالم بهتر میشه. کل روزو حالم به شدت عجیب غریب بود... یه دلتنگی بدی عجیب بیخ گلومو گرفته. کمدو وا میکنم پیراهنای آویزون اتو کشیدش که هنوزم بوی عطرشو میدن جلو رومه. دراز میکشم روی تختم عروسکاش که گذاشتم روی تخت و بالای تخت دور تا دورمه...همه بی خبر از همه جا حالشو ازم میپرسن:) باورم نمیشه یعنی امروزو یادش رفته؟؟!!! دوسال پیش ما این ساعت از هیجان رو ابرا بودیم. دقیقا تو آسمونا...بابام اجازه داده بود بیان صحبت کنیم...

قطعا اگه میدونستم اینجا انقد حالمو بد میکنه عمرا میومدم💔😔

۹۶/۰۸/۱۸ موافقین ۰ مخالفین ۰
مری مریا

نظرات  (۲)

مرمری جانم چی بگم اروم شی ....
چقد کارت برام قابل درک و حسه .منم تیشرتشو بو میکردم .....
حس مزخرف دلتنگی ....
دیگه بهت پیام نداده? پدرمادرش زنگ نزدن?
پاسخ:
...اصن نفهمیدم امروز چرا انقد کش اومد...
😔😔😔متاسفم... کاش این کابوس لعنتی تموم بشه. 
حس دلتنگی، بی اعتمادی، بلاتکلیفی...
خودش چن روزیه خبری نیست ازش. مامان باباشم ظاهرا به بابام زنگ زدن، ولی مامان و بابا نیستن اینجا. من متوجه نشدم چیا گفتن به هم. 
چقدر پستت غم داشت مری مریا
الهی من دورت بگردم
بلاتکلیفی مزخرف ترین مزخرف دنیاست
ان شاءالله خیلی زود این جریان ختم بخیر شه و دلت آروم بگیره عزیزدلم ❤
پاسخ:
ای واااایییی من اصن فراموش کرده بودم کامنت دازم. ببخشیییید هدیه جونم.
خدااا نکنههه مهربووون. 
دقیقا همینطوره انگار تو برزخی و نه راه پس داری نه راه پیش😒
ممنونم بابت این همه لطفت به من عزیز دلم. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی