💞عشق جان است و عشق تو جانتر جانان...💞

با تو خوشبخت ترینم😍😘

وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ ﴿۵۱﴾ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ ﴿۵۲﴾

کلمات کلیدی
آخرین مطالب

نمیدونم تا کی ادامه داره...

سه شنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۴۲ ق.ظ

سلام دوستای مهربونم خوبید؟؟خوشید؟؟

خب من الان درگیر امتحانامم😒 و همه پشت سرهم😫الانم امتحانمو دادم و اومدم دراز کشیدم یکم بخوابم ولی متاسفاوه جیغ جیغای بچه ها تو سالن اجازه نمیده😳 خب تقریبا دوتا امتحان خیلی سختمو دادم و راحتاش مونده. دیروز رفتیم همایش استادمون که خیلی معروفه و یه موسسم داره🙂 خوب بود راجه به تغییر کتاب دبیرستان بود . 

خب هیییییچوقت انقد از آقایی بی خبر نبودم. راستش حس میکنم قهر نیستیم ولی یجورایی به هم فرصت دادیم. درست از روزی که رفته😔 از هم خبر نداریم... 

خب وقتی اینجا بود جز دوسه روز آخرش که یکم بد شده بود و همش ناراحت بودیم (البته دلیلشم میدونم) بقیش دور دور بود.  یه شبشو رفتیم مهمونی خونه پسردایی آقایی که تازه اومدن کرج. اونجا یه کاردستی برا دخترش درست کردم که خیلی دوسش داشت. واااای من عاشق این رن داییشم . انقد که مهربووونه و من و آقایی رو دوس داره😍😇 دیگه یه شبشو دوتایی قبل اومدن کارت ماشین با ترس و لرز رفتیم نوتلا بستنی خوردیم که چن روز بود هوس میکردم و بعد از اونم رفتیم کافه سنتی مهرشهر🙈.در آخر هم شامو بیرون خوردیم و برگشتیم خونه. 

ولی با ناراحتی رفت و اون شبم آجی خونه خاله بود . پس آقایی اومد تو اتاق من خوابید. آخر شب بوسم کرد و شب بخیر گفت و خوابید... صب کارت ماشین اومد ، قرار شد اگه کارت بیاد بره شهرستان😔ولی من برخلاف همیشه صبحش بلند نشدم صبونه بهش بدم و بدرقش کنم...عشق مهربونم دیشب بعد از چن روز پروفایلشو عوض کرد💕 یه عکس عاشقونه که روش نوشته : تو فردایی همان که قرار است بخاطرش زنده بمانم❤️پر عشق شدم ولی... هنوزم به هم پیام نمیدیم... شاید یکم فرصت لازم داریم . 

خب دوتا خبرم اینکه پنج شنبه خواستگاری دختر داییمه 😘...همبازی بچگیام و کسی که همیشه برام سنگ تموم میذاره همیشه حمایتش کردم و خلاصه همه جوره دوستیم .  خواستگارش پسر خوبیه و خانواده خوبیم داره خداروشکر امیدوارم بتونه دخترداییمو خوشبخت کنه. خب این درحالیه که من شنبه و  یک شنبه امتحان دارم. نمیدونم برم نرم😤

از طرفیم خواهر بزرگش همین امروز رفت بیمارستان برای زایمان و کنارش نیست...چون خونشون کلا شهرستانه. دیروز بهم پیام داد گف خوشحال میشم بیای ولی به درست لطمه نخوره😖 میدونم حس قلبیش چیه... حالا موندم چکار کنم ولی میدونم آخرش میرم😐. لطفا برای زایمان راحت دخترداییم دعا کنید🙏🏻❤️  

دوستون دارم مواظب خودتون باشییید💐

۹۵/۱۱/۰۵ موافقین ۰ مخالفین ۰
مری مریا

نظرات  (۳)

گاهی این فرصت دادنا لازمه ...
انشاله ک این دوتا امتحان هم بدی و بری پیش عشقت و دختر داییا 😍😍😍😍

پاسخ:
بله موافقم👍🏻👍🏻
ایشششالا والا اون دختر دایی که نی نیش رو آورد😍😍 و شهرستانه فعلا
ولی نمیدونم واسه یه شب برم و برگردم یا نه☺️
سلام مری مریا جونم
حالت چطوره؟
واسه امتحانا خدا قوت عزیزم، ان شاءالله بقیه رو هم عااالی میدی
واسه دختردائیت دعا میکنم زایمان راحتی داشته باشه و نی نی رو سلامت توو بغلش بگیره
واسه اون یکی دختردائی هم دعا میکنم که خوشبخت باشه
اما در مورد خودت....
نمیدونم جریان چیه و دلیل ناراحتی و دوری تون چیه ولی به نظرم نذار زیاد طول بکشه این بی خبری... دلشو به دست بیار، حس می کنم وقتی کنار هم هستید از اون زوجایی هستید که وقتی میرن دور دور کلی پایه هستن و خوش می گذرونن و این عالیه
اگه فکر میکنی با حرف زدن حل میشه حرف بزنید
اگه فکر میکنی زمان لازمه خب باشه ولی بی خبر هم نباشید، یه حال و احوال پرسیدن و یه ابراز عشق کردن خودش کلی حرفه پس از هم دریغش نکنید
بازم هرطور خودت صلاح میدونی
قربونت برم.... الهی که روز به روز رابطه تون قشنگ تر و محکم تر شه
پاسخ:
سلام مهربون من.
خوبم خدارووشکر عزیزم.
مرسییی، ایششششالا🙏🏻
اوووم هدیهههه نی نی مون به دنیا اومد یه پسر فسقلی 👶🏻 
ممنوووونم خیلیییی خوبی و امیدوارم این خوبیا صدبرابر شه و بهت برگرده❤️❤️❤️
اوووم خب راستشو بخوای جدیدا یکم تغییر کردم سکوتم موقع ناراحتی بیشتر شده🙂 الانم از اون وقتاس😒
خب دقیقا حدست درسته. ولی علی هس خیلیییی خوش میگذره و کلی میریم دور دور ... وقتی میره من گرفته و دلتنگت میشم ولی الان نمیتونم واکنش خاصی نشون بدم. شاید چون با کدورت رفته😌
چشم عزیزم بازم به حرفات فک میکنم. 
خدانکنههه مهربون خودم. مرسییی فدات شم😍😘❤️

خواهر چرا بیخبر؟خب تو بهش پیام بده حالشو بپرس😊
پاسخ:
والا چه عرض کنم... راستش عمدا این کارو نمیکنم. دوس دارم دوتامون یه فرصتی داشته باشیم یکم فک کنم 😒 ولی دلمم تنگ شده😔

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی